بدون عنوان
عزیزم امروز صبح با هم رفتیم بیرون تا اومدیم بیرون تگرگ شروع شد تو هم چون تا حالا ندیده بودی به من گفتی مامان حموم من انقدر خندم گرفته بود که نمیتونستم جوابت رو بدم قربونت برم انقدر بارون تند و زیاد بود که فکر کرده بودی دوش حمامه ...