متینمتین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

متین طلا

باغ وحش و...

1393/2/28 18:30
نویسنده : مامان ساجده
1,040 بازدید
اشتراک گذاری

 

 سلام به گل پسر خودم که ماشاالله داری روز به روز شیرینتر

 وصدالبته شیطونتر میشی امیدوارم همیشه تنت سالم باشه

عززززززیز دلم بوسبوس

ی سری عکس از خونه خاله نرگس اینا مونده که برات میزارم

ی روز که رفته بودیم خونشون منو خاله نرگس شما دو تا وروجک

رو بردیم پارک

اینم از عشقولانه های تو به باران گلی

قربون اون خندیدنای از ته دلت 

اینجا مثلا قهری چون داشتی محکم بارانو بغل میکردی همین که 

بهت تذکر دادم ناراحت شدی غمناک

 

 

اینجا با دقت داشتی کارتون نگاه میکردی

تا من اومدم نماز بخونم شما دوتا وروجکم خواستید که نماز بخونید

تو هم میگفتی چادر میخوام انقدر قشنگ نماز میخوندید که ما کیف کردیم

حالا بریم سراغ عکسای باغ وحش  ی روز پرخاطره

داستان از این قرار بود هفته گذشته یکشنبه داشتم با خاله نرگس صحبت

میکردم که ی دفعه گفتم میای بچه ها رو ببریم باغ وحش خاله نرگسم

استقبال کردو گفت اتفاقا امروز ماشین داره ساعت 4 بیا که بچه ها رو ببریم

این شد که ما رفتیم خونه خاله نرگس همراهمون خاله زهرا و زندایی بارانم

اومدن باغ وحش ارم خیلی به خونه خاله نرگس اینا نزدیکه ولی متاسفانه

ورودی که از باکری به ارم راه داشتو موقتا بسته بودن ی تابلو زده بودن به

طرف ارم ما هم به اون سمت رفتیم ولی متاسفانه هیچ نشونی از ورودی

ندیدیم مجبور شدیم که دور بزنیم برای بار دوم خاله نرگس گفت از ستاری

 بریم من گفتم نه بیا دوباره از همین راه بریم اینبار بیشتر دقت میکنیم تا

پیدا کنیم متاسفانه برای بار دومم پیدا نکردیم تا اینکه ی جا خاله نرگس

اشتباه رفت افتادیم طرف یادگار امام جنوب طرف طرشت خودمونم

میخندیدیم میگفتیم  ببین به کجاها که سردرنیوردیم همون لحظه

خاله نرگس ی افسر پلیس دید گفت الان جریمم میکنه چون کمربند نبستم

دقیقا همین شد گفت بزن کنار از اونجایی که هیچ مدارکی هم همراهش

نبود آقای پلیس دستور دادن که ماشین بره پارکینگ خاله نرگس بنده

خدا میگفت آخه ما با این همه بچه چیکار کنیم ما به خدا گم شدیم

داشتیم میرفتیم باغ وحش سر از اینجا دراوردیم

من سریع با خاله زهرا پیاده شدم گفتم آقا تورو خدا جریمه نکن

ماشینم نبر تو پارکینگ گفت شما هیچ مدرکی ندارید گفتم من گواهینامه

خودمو بدم گفت بده ببینم انقدر هول شده بودم اشتباها کارت مترومو دادم

خاله نرگسم خندش گرفته بود شانس اوردیم لج نکرد اگه فکر میکرد

که ما دستش انداختیم که کارمون ساخته بود

گفت با این خانم چه نسبتی داری گفتم عروس دایی شوهرشم گفت

مگه اومدی وام بگیری  خندونک 

خدا رو شکر گذاشت بریمو بلاخره راه این باغ وحش  کذایی رو پیدا کردیم

البته بعد از یک ساعت تهران گردی خندونک

 

اینجا برای اولین باره که داری پفک میخوری

 محبت امیدوارم همیشه شاد باشی نفسم محبت

 

پسندها (15)

نظرات (11)

ارام
28 اردیبهشت 93 21:10
lمگه رفتی وام بگیری؟
مامان مانی
29 اردیبهشت 93 14:32
سلام به دوستای گل ما قبلا ماجرا رو تو وب باران جونی خونده بودم ولی بازم خوندنش منو به خنده انداخت خصوصا اونجا که اشتباهی کارت مترو رو نشون افسر دادی مهم اینه که بهتون خوش گذشته و یه روز خاطره انگیز ساختید هم برای خودتون هم بچه های نازتون ولی خودمونیما خیلی خوش شانس بودید که افسره گذاشت برید. همیشه خوش باشید.
مامان ساجده
پاسخ
خيلي خدا كمكون كرد اگه افسره از اين گيرا بود كه كارمون درواومده بود
مامان الهام
29 اردیبهشت 93 18:27
ای جووونم عزیزم ماشالله روز به روز خوشگلتر میشه
مامان ساجده
پاسخ
ممنون الهام جون شما نظر لطفتونه
مامان آیسو وآیسا
29 اردیبهشت 93 19:33
وای دوست جوووونم عجب اتفاقی عوضش یه خاطره خوب شده براتون... چه عکسهای خشگلی از باران ومتین جون گذاشتین...میبوسمشون کوچولوهارو راستی همه پستهای قبلی رو هم خوندم خیلی ناراحت شدم به خاطر اتفاق بدی که براتون افتاده بود خدارو شکر به خیر گذشته. عکسهای مکه وحج هم عالی بودن انشالله قسمت ماهم بشه. همیشه به خوشی وخرمی
مامان ساجده
پاسخ
ممنون عزيزم انشاالله قسمت شما هم بشه
آجی مهربـــــــــــان
30 اردیبهشت 93 22:28
وای ساجده جون چه قدر به جریان باغ وحش خندیدم خیلی بامزه بود مخصوصا قسمت آقا پلیسه دستش درد نکنه نبرده پارکینگ اخی پسرمو چیکارش داری دعواش میکنی؟داره عشقش از زور دوست داشتن له میکنه قبول باشه عزیزان من میبوسمتون
مامان ساجده
پاسخ
مرسسسي دوست عزيز
lili
31 اردیبهشت 93 10:57
عزیزم..خیلی عکساش ناز شدن..اولیا که عالین..خدا نگهش داره..اون شادی پفک خوردنشم باحاله
مامان فرانک
3 خرداد 93 12:47
همه عکسات قشنگ شده مخصوصا عکسی که دارین نماز میخونیناون چند تا عکس اولی که لباس سفید پوشیدی محشره عزیز دل خاله البته اینا نشون دهنده هنر نمایی مامان عزیزت
مامان ساجده
پاسخ
ممنون عزيزم
کلبه رنگارنگ
8 خرداد 93 0:22
چقدر رنگ قرمز به متین میاد
مامان معصومه
9 خرداد 93 9:05
خوشحالم که بهتون خوش گذشت . ولی همه اینا یه طرف ماجرای متین جونم و باران جونم یه طرف مخصوصا عشقولانه هاشون دلم آب میشه میبینمشون چقدر صادقانه بهم محبت میکنن
مامان ساجده
پاسخ
ممنون عزيزم
مامان سحر
10 خرداد 93 18:17
به چه گردش پر خاطره ای شد مامان ساجده خوبه که دوست هم سن خودت داری متین گلم
مامان ساجده
پاسخ
جاي شما بسيار خالي
شیرین بانو ( مامان موژان و علی)
24 خرداد 93 14:04
سلااااااااااام من فکر میکردم فقط پسر من موقع نماز خوندن چادر می پوشه . مرسی از عکسها اینطوری امیدوار شدم که تنها پسر من این کاره نیست
مامان ساجده
پاسخ
سلام عزيزم نه خيالتون راحت كار همه پسر بچه ها اينه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به متین طلا می باشد