متینمتین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

متین طلا

بازم سرزمین عجایب

دوشنبه شب قرار شد که به مناسبت تولدت ببریمت سرزمین عجایب با اینکه خیلی بازیهاش متناسب با سنت نیست ولی چون میحط شاد و قشنگی داره رفتیم خیلی هم بهت خوش گذشت از اونجایی هم که تو خیلی عاشق ماشینی همه ماشینای اونجا رو سوار شدی و کلی هم خوشحال بودی واقعا میشد خوشحالی رو از چهرت فهمید بعد از کلی بازی هم رفتیم که شام بخوریم ولی واقعا تو رستوران سنگ تموم گذاشتی از بس شیطنت کردی منم که اینجوری تا رسیدیم هی گفتی غذا منم بهت گفتم بابایی به آقایی گفته الان برامون میاره ولی مگه تو گوشت بدهکار بود فقط حرف خودتو میزدی میز پشتیمون یه خانم و آقایی بودن فقط ما شده بودیم سوژه خندشون من میدونستم که فقط الکی هول غذا رو دار...
5 اسفند 1391

بدون عنوان

عسلم امشب من و بابایی تو رو بردیم سرزمین عجایب خیلی خوش گذشت تو هم خیلی شاد بودی انقدر خوشحال بودی که همش به هر بازی سرکشی میکردی ولی به خاطر اینکه خودت به تنهایی نمیتونستی سوار بازی بشی منم با تو سوار میشدم اولش سوار هر چی میشدیم میترسیدی و من و سفت بقل میکردی  و گریه میکردی بعدش کم کم ترست ریخت و میخندیدی من و بابایی هم با خنده های تو کلی دلمون شاد شد     ...
28 شهريور 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به متین طلا می باشد