متینمتین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

متین طلا

خرید با اعمال شاقه به همراه متین جیگر

عسلم امروز مینا جون دختر خاله بابایی زنگ زد و گفت بریم خرید منم منتظر شدم تا تو از خواب بلند بشی و صبحانه تو رو بدم و بریم خرید اومدیم بریم دیدم هیچ کدوم از کفشات نبود سه جفت کفشت تو ماشین بابایی مونده بود و بابا هم رفته بود سر کار مجبور شدم بغلت کنم تو هم مثل همیشه بغل کسی نمیری فقط به خودم چسبیده بودی مجبور شدم برات کفش بخرم تو هم انقدر از کفشت خوشت اومده بود که تا کفشت و پات کردم شروع کردی تو پاساژ دویدن دیگه نمیتونسم بگیرمت تو میرفتی و منم به دنبالت همه میخندیدن آخرشم انقدر آتیش سوزوندی که نتونستیم به همه خریدامون برسیم دیگه تنهایی نمیتونم ببرمت خرید حتماً باید سه چهار نفر بیان کمک البته حق هم داری چون مراکز خرید شلوغ هست و ...
25 شهريور 1391

بدون عنوان

  پریشب داشتی بازی میکردی دیدم صدات نمیاد نگران شدم اومدم ببینم چیکار میکنی دیدم با مداد شمعی تمام میز و نقاشی کردی اخه شیطون من به تو کاغذ داده بودم روکاغذ نقاشی کنی نه روی میز      ...
16 شهريور 1391

بدون عنوان

پسر گلم فردا باید ببرمت واکسن هجده ماهگی تو بزنم خیلی نگرانم چون دکترت گفت خیلی سنگینه از الان دلشوره گرفتم چون دوست ندارم تو رو بی حال ببینم عزیزکم امروز واکسنت رو زدم خیلی داری اذیت میشی پای چپت خیلی درد میکنه امیدوارم زودتر خوب بشی چون وقتی تو مریض هستی من و بابایی خیلی ناراحت میشیم ...
16 شهريور 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به متین طلا می باشد