متینمتین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

متین طلا

خرید با اعمال شاقه به همراه متین جیگر

1391/6/25 21:47
نویسنده : مامان ساجده
343 بازدید
اشتراک گذاری

عسلم

امروز مینا جون دختر خاله بابایی زنگ زد و گفت بریم خرید منم منتظر شدم تا تو از خواب بلند بشی و صبحانه تو رو بدم و بریم خرید اومدیم بریم دیدم هیچ کدوم از کفشات نبود سه جفت کفشت تو ماشین بابایی مونده بود و بابا هم رفته بود سر کار مجبور شدم بغلت کنم تو هم مثل همیشه بغل کسی نمیری فقط به خودم چسبیده بودی مجبور شدم برات کفش بخرم تو هم انقدر از کفشت خوشت اومده بود که تا کفشت و پات کردم شروع کردی تو پاساژ دویدن دیگه نمیتونسم بگیرمت تو میرفتی و منم به دنبالت همه میخندیدن آخرشم انقدر آتیش سوزوندی که نتونستیم به همه خریدامون برسیم

دیگه تنهایی نمیتونم ببرمت خرید حتماً باید سه چهار نفر بیان کمک

البته حق هم داری چون مراکز خرید شلوغ هست و اذیت میشی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مینا
27 شهریور 91 18:29
مگه میتونستیم بگیریمت.مدام از این سر پاساژ میدویدی به اون سر پاساژ.تا بالاخره دوباره مجبور شدیم بگیریمت بغل.خوابت که برد منتظر شدیم سنگین بشه تا بتونم بگیریمت تو بغلم تا مامانی بتونه خرید کنه.رفته بود تو اتاق پرو .تو هم که تو خواب فکر میکردی مامانت رو بغل کردی مدام دستت رو سفت دور گردنم حلقه می کردی.تا این که مامانت اومد بیرون و گفت که این لباس اندازشه. تو هم که صداش رو شنیدی یه دفعه پریدی و یه نگاه به مامان کردی و یه اخم به من.و سریع رفتی بغل مامانی.انگار یهو به خودت گفتی:ای دل غافل تا الان اشتباهی یه نفر دیگه رو به جای مامان جونم بغل کرده بودم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به متین طلا می باشد