بدون عنوان
جیگر خرابکار
من امروز داشتم لباسهای تابستونه تو رو جمع میکردم تو هم مثلا اومدی کمکم
اولش داشتی کمک میکردی و منم تند و تند کارامو میکردم رفتم بالای چهارپایه
چمدون و از بالای کمد در بیارم که لباسات و جمع کنم که یهو صدای پاره شدن
کاغذ شنیدم اولش متوجه نشدم چیکار کردی بعد اومدم پایین دیدم بله خراب کاری
کردی کاغذ دیواری اتاقت رو پاره کردی اگر دیر جنبیده بودم تا تهش پاره میکردی تا
اومدم پایین کاغذ رو ول کردی آخه قربونت برم تو به کاغذ دیواری هم کار داری؟
قبلا که سوار روروِک بودی دقیقا همین جا رو باروروک زده بودی و یه تیکه کوچیکش
کنده شده بود من به بابایی گفته بودم که بچسبونتش اما طبق معمول امروز و
فردا میکرد گفته بودم که ممکنه بکنیش که بالاخره امروز کار خودت رو کردی
البته این کارت به خودم رفته چون مامان فلور هر وقت از خرابکاریهای من تو بچگی
تعریف میکرد میگفت که من شش ماهم که بود یه جای کاغذ دیواری و نشون کرده
بودم و هر چند وقت یک بار پاره میکردم و پدر جون میچسبوند حالا بعد از بیست و
هفت سال تو با خودمون کاری و کردی که من تو بچگیم میکردم
اینم چند تا عکس از خرابکاریت