بدون عنوان
عروسکم
دیروز وقت چکاب ماهانت بود به بابایی گفتم برات وقت گرفتم ولی گفت که کاری
داره و نمیتونه با ما بیاد برای همین من و تو با هم رفتیم دکتر تو هم خیلی پسر
آقایی بودی توی مطب همه بچه ها شیطنت میکردند
ولی تو فقط نگاهشون میکردی منم هی دعا دعا میکردم که به این بچه ها نگاه
نکنی و مثل اونا شروع به شیطنت کنی چون دست تنها واقعا کنترل کردن شما ها
خیلی سخته از اونجایی که مطب دکتر همیشه شلوغه چون واقعا دکتر خوب و
مهربونیه یک ساعت و نیم طول کشید تا نوبتمون بشه چون ما خیلی زودتر از
وقتمون رسیدیم بعد که رفتیم به آقای دکتر گفتم که هیچی نمیخوری فقط دوست
داری شیر خودم رو بخوری دکترم گفت اگر درست وزن نگرفته باشه بر خلاف
میلمون باید از شیر بگیریمش ولی خدا رو شکر وزنت نسبت به قبل
بهتر شده بود چون من به دکتر گفتم فقط باید با ترفندهایی که بلدم تا بتونم سرت
رو گرم کنم بهت غذا بدم دکترم گفت تا دو ماه دیگه همین ترفند ها رو بکار ببر تا کم
کم از شیر بگیریمت وقتی شنیدم که دو ماه دیگه باید تو رو از شیر بگیرم خیلی
دلم گرفت چون تو واقعا می می رو دوست داری
خدا رو شکر وزنت شده 150/11 قدت هم 84