باي باي پوووووووووشک
پسر قشنگم بالاخره دومین پروژه سختم که از پوشک گرفتنت
بود به سر انجام رسید
خیلی وقت بود که تو فکرم بود که از پوشک بگیرمت ولی همش نگران این بودم
که زود باشه چون دوست نداشتم که هیچ نوع استرسی بهت
وارد شه خلاصه اینکه سه هفته پیش شروع کردم باهات تمرین کردن
روزای اول وقتی میبردمت دستشویی اصلا جیش نمیکردی منم هی بهت آب
میزدم تا یکمی هم شده جیش کنی نیم ساعت طول میکشید تا جیش کنی
اونوقت بود که چشمم به جمالش روشن میشد
هفته اول به همین شکل گذشت تا اینکه روز هفتم تا بردمت دستشویی
سریع کارتو کردی منم انقدر ذوق کردم که نگو
دیگه هر سری میبردمت سریع دستشویی میکردی ولی بازم برای
اطمینان پوشکت میکردم چون بعضی وقتا ازت در میرفت
تا اینکه برای چکاب ماهانت بردمت دکتر به آقای دکتر گفتم که دارم
از پوشک میگیرمت دکتر هم گفت اصلا بهش فشار نیار چون تا سه
سال هم جا داره چون پسره عفونت ادرار نمیشه منم با این حرف
دکتر دلم قرص شد چون همش نگران این موضوع بودم
تا اینکه جمعه هفته گذشته یکم شهریور دیگه پوشکت نکردم
گفتم اگه باز باشی بهتره بیشتر همکاری میکنی تقریبا هر یک ربع
میبردمت دستشویی تو هم خوشت اومده بود تا ازت میپرسیدم دستشویی
داری سریع میگفتی بله منم زودی میبردمت شده بود برات ی بازی
ولی من دلم به همون خوش بود
تا اینکه صبح شنبه مامان فلور زنگ زد خبر فوت آقاجون رو بهم داد
ما هم سریع رفتیم شمال باز دوباره مجبور شدم پوشکت کنم
چون اصلا موقعیت جوری نبود که باز بزارمت ولی تا عصر که اومدم عوضت
کنم دیدم پوشکت تمیزه سریع بردمت دستشویی اونجا دستشویی کردی
اون موقع بود که فهمیدم خدا رو شکر یاد گرفتی
خدا انشاالله مامان فلور و برامون زنده نگه داره اونجا بنده خدا هرزگاهی
بازت میکرد و دستشویی میبردت گفت از سرش نیفته تازه یاد گرفته
منم که از خدا خواسته
تا اینکه اومدیم خونه دیگه کلا پوشکت نکردم روز اول خوب بودی
ولی فرداش نمیدونم چت شده بود که چهار بار ازت در رفت
با اینکه میبردمت دستشویی ولی بعدش خودتو خیس میکردی
اولش که جیش کردی نگران اومدی سمتم گفتی مامان جیش کردم
منم تا دیدمت سریع بغلت کردم و بردمت حموم بهت گفتم وقتی دستشویی
داری زود بیا بهم بگو تو شورتت نکن تو هم میگفتی باشه ولی نمیدونم
چرا گوشت بدهکار نبود باز کار خودتو میکردی بیشتر از این ناراحت بودم
که هر نیم ساعت میبردمت دستشویی ولی ده دقیقه بعدش خودتو
خیس میکردی سری دوم که باز خودتو خیس کردی داشتم دیوونه میشدم
چون من واقعا رو نجاست حساسم ولی خدا رو شکر رو سنگ جیش
کرده بودی منم دستمال به دست نجاست رو پاک میکردم تا اینکه
غروب بابا داشت با تلفن صحبت میکرد از دست تو رفت سر پذیرایی
نشست تا بتونه صحبت کنه تو هم رفتی پیشش نشستی منم مشغول
شام درست کردن بودم که اومدی پیشم گفتی مامان جیش دارم
بابا بهم اشاره کرد گفت رو مبل جیش کرده اون لحظه بود که واقعا
دوست داشتم ی فس گریه کنم
سیع بردمت حموم و دیگه اونجا دعوات کردم بهت گفتم مگه من بهت
نمیگم هر وقت دستشویی داری بگو چرا وقتی میکنی میای میگی
تو هم گریه میکردی میگفتی ببخشید دیگه نمیکنم
اومدم دوباره مشغول پاک کردن و شستن دیگه واقعا خسته شده
بودم بابا گفت خوب شاید زوده باز پوشکش کن منم مصر گفتم نه
دو سال و نیمشه اصلا زود نیست متین قشنگ یاد گرفته ولی
نمیدونم چرا اینکارو میکنه گفتم اگه پوشکش کنم تمام دو هفته تلاشم
از بین میره باز شورت پات کردم
دوباره یک ساعت بعد دیدم وااااااای دوباره جیش کردی این بار
چند قطرش ریخته بود رو فرش منم از روی عصبانیت و خستگی دو تا
زدم رو پات گفتم مگه نمیگم باید بری دستشویی چرا خودتو خیس میکنی
تو که پی پی رو میگی چرا جیش داری نمیگی بعد که شستمت گفتم برو تو
اتاقت دیگه خسته شدم من چقدر تمیز کنم تو هی همه جا رو نجس کنی
تو هم رفتی ولی دلم سوخت و چند دقیقه بعد اومدم بغلت کردم
و تو بغلم خوابیدی ولی خدا رو شکر از فرداش دیگه خرابکاری نکردی
الانم فقط شبها و وقتی که میریم بیرون پوشکت میکنم البته اصلا
تو پوشک کاری نمیکنی وقتی هم دستشویی داری میگی
خدا روشکر این پروژه سخت و طاقت فرسا هم تموم شد
وقتی نگات میکنم با خودم میگم این همون فسقلیه که وقتی
به دنیا اومده بود من نمیتونستم درست پوشکش کنم کلی
آموزش دیدم تا یاد گرفتم حالا برای خودش مردی شده