متینمتین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

متین طلا

باي باي پوووووووووشک

1392/6/10 17:57
نویسنده : مامان ساجده
491 بازدید
اشتراک گذاری

پسر قشنگم بالاخره دومین پروژه سختم که از پوشک گرفتنت

بود به سر انجام رسید بای بای

خیلی وقت بود که تو فکرم بود که از پوشک بگیرمت ولی همش نگران این بودم

که زود باشه چون دوست نداشتم که هیچ نوع استرسی  استرسبهت

وارد شه خلاصه اینکه سه هفته پیش شروع کردم باهات تمرین کردن

روزای اول وقتی میبردمت دستشویی اصلا جیش نمیکردی منم هی بهت آب

میزدم تا یکمی هم شده جیش کنی نیم ساعت طول میکشید تا جیش کنی

اونوقت بود که چشمم به جمالش روشن میشدنیشخند

هفته اول به همین شکل گذشت تا اینکه روز هفتم تا بردمت دستشویی

سریع کارتو کردی منم انقدر ذوق کردم که نگونیشخند

دیگه هر سری میبردمت سریع دستشویی میکردی ولی بازم برای

اطمینان پوشکت میکردم چون بعضی وقتا ازت در میرفت

تا اینکه برای چکاب ماهانت بردمت دکتر به آقای دکتر گفتم که دارم

از پوشک میگیرمت دکتر هم گفت اصلا بهش فشار نیار چون تا سه

سال هم جا داره چون پسره عفونت ادرار نمیشه منم با این حرف

دکتر دلم قرص شد چون همش نگران این موضوع بودم

تا اینکه جمعه هفته گذشته یکم شهریور دیگه پوشکت نکردم

گفتم اگه باز باشی بهتره بیشتر همکاری میکنی تقریبا هر یک ربع

میبردمت دستشویی تو هم خوشت اومده بود تا ازت میپرسیدم دستشویی

داری سریع میگفتی بله منم زودی میبردمت شده بود برات ی بازی

ولی من دلم به همون خوش بود

تا اینکه صبح شنبه مامان فلور زنگ زد خبر فوت آقاجون رو بهم داد

ما هم سریع رفتیم شمال باز دوباره مجبور شدم پوشکت کنم

چون اصلا موقعیت جوری نبود که باز بزارمت ولی تا عصر که اومدم عوضت

کنم دیدم پوشکت تمیزه سریع بردمت دستشویی اونجا دستشویی کردی

اون موقع بود که فهمیدم خدا رو شکر یاد گرفتی

خدا انشاالله مامان فلور و برامون زنده نگه داره اونجا بنده خدا هرزگاهی

بازت میکرد و دستشویی میبردت گفت از سرش نیفته تازه یاد گرفته

منم که از خدا خواستهزبان

تا اینکه اومدیم خونه دیگه کلا پوشکت نکردم روز اول خوب بودی

ولی فرداش نمیدونم چت شده بود که چهار بار ازت در رفت

با اینکه میبردمت دستشویی ولی بعدش خودتو خیس میکردی

اولش که جیش کردی نگران اومدی سمتم گفتی مامان جیش کردم

منم تا دیدمت سریع بغلت کردم و بردمت حموم بهت گفتم وقتی دستشویی

داری زود بیا بهم بگو تو شورتت نکن تو هم میگفتی باشه ولی نمیدونم

چرا گوشت بدهکار نبود باز کار خودتو میکردی بیشتر از این ناراحت بودم

که هر نیم ساعت میبردمت دستشویی ولی ده دقیقه بعدش خودتو

خیس میکردی سری دوم که باز خودتو خیس کردی داشتم دیوونه میشدمکلافه

چون من واقعا رو نجاست حساسم ولی خدا رو شکر رو سنگ جیش

کرده بودی منم دستمال به دست نجاست رو پاک میکردم تا اینکه

غروب بابا داشت با تلفن صحبت میکرد از دست تو رفت سر پذیرایی

نشست تا بتونه صحبت کنه تو هم رفتی پیشش نشستی منم مشغول

شام درست کردن بودم که اومدی پیشم گفتی مامان جیش دارم

بابا بهم اشاره کرد گفت رو مبل جیش کرده اون لحظه بود که واقعا

دوست داشتم ی فس گریه کنم گریه

سیع بردمت حموم و دیگه اونجا دعوات کردم بهت گفتم مگه من بهت

نمیگم هر وقت دستشویی داری بگو چرا وقتی میکنی میای میگی

تو هم گریه میکردی میگفتی ببخشید دیگه نمیکنم

اومدم دوباره مشغول پاک کردن و شستن دیگه واقعا خسته شده

بودم بابا گفت خوب شاید زوده باز پوشکش کن منم مصر گفتم نه

دو سال و نیمشه اصلا زود نیست متین قشنگ یاد گرفته ولی

نمیدونم چرا اینکارو میکنه گفتم اگه پوشکش کنم تمام دو هفته تلاشم

از بین میره باز شورت پات کردم

دوباره یک ساعت بعد دیدم وااااااای دوباره جیش کردی این بار

چند قطرش ریخته بود رو فرش منم از روی عصبانیت عصبانی و خستگی دو تا

زدم رو پات گفتم مگه نمیگم باید بری دستشویی چرا خودتو خیس میکنی

تو که پی پی رو میگی چرا جیش داری نمیگی بعد که شستمت گفتم برو تو

اتاقت دیگه خسته شدم من چقدر تمیز کنم تو هی همه جا رو نجس کنی

تو هم رفتی ولی دلم سوخت و چند دقیقه بعد اومدم بغلت کردم

و تو بغلم خوابیدی ولی خدا رو شکر از فرداش دیگه خرابکاری نکردی

الانم فقط شبها و وقتی که میریم بیرون پوشکت میکنم البته اصلا

تو پوشک کاری نمیکنی وقتی هم دستشویی داری میگی

خدا روشکر این پروژه سخت و طاقت فرسا هم تموم شد

وقتی نگات میکنم با خودم میگم این همون فسقلیه که وقتی

به دنیا اومده بود من نمیتونستم درست پوشکش کنم کلی

آموزش دیدم تا یاد گرفتم حالا برای خودش مردی شده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

سمانه مامان ستایش
10 شهریور 92 18:07
تبریک میگم ساجده جون.یه مرحله دیگه رو هم با گلپسر پشت سر گذاشتید.
ولی واقعا این یکی از همه سخت تر و وحشتناک ترهیعنی یه اعصاب فولادی میخواد تو اون مدتمنم اوایل تابستون شروع کردم خوبم پیش رفتیم،ولی تو ماه رمضون برام سخت بود دایم تو دستشویی باشیم.حالا قراره دوباره شروع کنم.
منم مثل شما از شبها میترسم و فکر میکنم برای شبها هنوز زوده که بخوام بازش بذارم.از طرفی هم میگم وقتی یاد گرفتن تو روز خودشونو نگه دارن،پس تو خواب هم باید کنترلشو یاد بگیرن دیگه
انشالا که به زودی کاملِ کامل با پوشک بای بای کنید و راحت بشید


ممنونم سمانه جون انشاالله ی روز برای ستایش جون
خیلی سخته ولی باید صبور باشیو کلی هم وقت بزاری
اتفاقا متین اصلا شبا خودشو خیس نمیکنه مگه تو شرایط خاص ولی بازم میترسم شبا بازش بزارم
انشاالله
خواهرفرناز
10 شهریور 92 20:54
افرین به متین ومامانش بالاخره تونستند از پس ماجرا بر بیا
هورررررررررا


ممنونم خاله جون
فاطمه(مامان متین)
10 شهریور 92 23:40
سلام تبریک میگم من که خیلی اذیت شدم تا متین از پوشک گرفتم اگه میتونی شبها هم پوشکش نکن فکر کنم شبها زودتر یاد میگیرن چند شب امتحان کن اگه دیدی تا صبح پوشکشو خیس نکرده دیگه شبها هم پوشکش نکن به نظر من شیر گرفتنه راحت تر از اینه .


ممنون عزیزم
اتفاقا متین اصلا شبا خیس نمیکنه مگه تو شرایط خاص ولی بازم میترسم نجس کنه چون پیشم میخوابه بیشتر فکر خودمم
به نظر منم شیر گرفتن خیلی راحته
مامان آيسو وآيسا
11 شهریور 92 19:02
آفرين گل پسر
ديگه برا خودت مردي شدي متين جوووون
ميبوسمت هزار تا
عجب حرصي خوردي دوست جووون


ممنونم خاله جون
خیلی اذیت شدم
حامی
11 شهریور 92 23:53
خـــــــــــــــــــــــــــــــــــدایا…
خدا در مکان های دور از انتظار
به دست افرادی دور از انتظار
و در مواقعی تصور ناپذیر
معجزات خود را به انجام می رساند.
برای آن مهربانِ توانا ، غیرممکن وجود ندارد …
همیشه ، همیشه و همیشه امیدی هست …
روزهایتان پر از امید و شادی


ممنونم برای شما هم همینطور
mamane m@ni
12 شهریور 92 1:12
آفرین به متین جون که داره مردی میشه واسه خودش
مامانی خسته نباشید کلی متحمل عذاب شدی تا از پوشک بگیریش




خیلی سخته ولی خدا رو شکر تموم شد
مینا ( دلنوشته هایی برای دلبندم )
12 شهریور 92 9:22
ساجده جون کلی خندیدیم چه خرابکاری کرده 4 بار در طول یه روز اساسی حالتونو گرفته خیلی باحال بود



واقعا دیگه برام حالی نزاشته بود از بس میشستم و حرس میخوردم
مامان مهراد
12 شهریور 92 10:45
آفرین گل پسر باهوش.دیگه یواش یواش از بوی نی نی بودن درمیای و می شی ی پهلوون کوچولو.
خدا رو شکر که بدون دردسر گرفته شد.
باز هم تبریک


ممنونم خاله جون
مامان مينا
12 شهریور 92 12:53
سلام فسقلي افرين به تو متين كوچولو که یاد گرفتی و مامانی واقعا خسته نباشی خیلی کار سختیه که بچه رو از بوشک بگیری


مرسسسسی خاله جون
خیلی سخته و کلی هم باید وقت بزاری
مامان بابای الیسا
12 شهریور 92 20:44
آفرین به تو پسری گل که دیگه مستقل شدی قربونت برم ساجده جون واقعا همه چی زود میگذره.


مرسسسسی خاله جون
خیییییلی همه چیز زود میگذره
سپید مامان علی
13 شهریور 92 9:34
خیلی خیلی خوشحالم که دومین پروژه سخت که پوشک گیرون بود با موفقیت با اتمام رسید...
مرحله دیگر از تکامل نیز به پایان رسید
امیدوارم همه مراحل زندگیت رو به خوبی پشت سر بگذاری
مامان ساجده حسابی خسته نباشی
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم


مرسی عزیزم بله خدا رو شکر اینم تموم شد
انشاالله یک روزم برای علی جون به نتیجه میرسه
مامان نوژا جونی
13 شهریور 92 10:52
ساجده جون داغ دلمو تازه کردی الان 3 هفته است که برانوژا شروع کردیم اما مثل متین جون دریغ از همکاری آخر سر دیروز از دستش عصبانی شدم وپوشکش کردم


عزیزم اشتباه نکن مقاومت کن چون اگه پوشکش کنی تمام زحماتت به باد میره
مامان ندا
13 شهریور 92 11:23
چه خوب راحت شدی دوست خوبم سختیهاش می ارزه


بله این پروژه هم خدا رو شکر با تمام سختیاش تموم شد
مامان طنین
13 شهریور 92 13:08
خوش بحالت ساجده من چند روزیه که حسابی تو فکرمه که شروع کنم برای طنین اما منم از نجس شدن خونه میترسم . واقعا خوش بحالت


ندا جون هر وقت فکر میکنی طنین آمادگیشو داره شروع کن تا اذیت نشه
مامان ارشیا
13 شهریور 92 13:34
به به چه پسری دیگه برای خودت یه مرد بزرگ شدی خوش به حالت خدا رو شکر که زیاد اذیت نشدین از پوشک گرفتینش قدر پسرتون بدونین چون در کوتاهترین زمان یاد گرفته و این نشونه هوش خوب و مهربونی مامانی مثل شما رو نشون میده


ممنون خاله جون
خدا رو شكر خيلي الذیتم نکرد فقط باید یکم صبور بود تا همه چیز خوب پیش بره
ممنون دوست خوبم
باران
13 شهریور 92 15:16
سلام یه نفر اینو فرستاد منم انجام دادم... هرچیزی رو که بیشتر از همه میخوای 3بار تکرارکن ،بعد نوشته زیر و بخون : بسم الله الرحمن الرحیم لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم آمین این پیام رو به 9 نفر بفرست ، آرزوت برآورده میشه ، باور نمیکردم ولی ولی واقعا برآورده میشه! پاک کنی یا نفرستی ممکنه آرزوت برآورده نشه الان ساعت و نگاه کن ، دقیقا 9 دقیقه بعد یه اتفاقی میافته که خوشحالت میکنه../
َشیرین بانو مامان موژان و علی
13 شهریور 92 23:08
سلام جداً خسته نباشی خوش بحالت من موندم علی کوچولومو چه کار کنم البته هنوز وقت دارم ولی فکرش هم آزار دهنده است


ممنونم
خييييلي سخته ولي طفلكيا راحت ميشن
مریم(مامان آرینا)
14 شهریور 92 15:07
خوش به حالت راحت شدی آرینا اصلا" همکاری نمیکنه یه هفته تصمیم گرفتم شروع کنم ولی بعد از 1-2روز استرس گرفته بود و....منم کوتاه اومدم گفتم باشه برای چند ماه دیگه


انشاالله ي روز براي آرينا جون
خوب كاري كردي بزار هر وقت امادگي داشت طفلي گناه داره
مهرنوش مامان مهزیار
20 شهریور 92 8:06
خانمی تبریک میگم . اما چرا باهاش دعوا کردی بچه است بازیگوش پسر بچه ها معمولا دیرتر یاد میگیرند.
عزیزم شب دیگه پوشکش نکن تشکچه براش بنداز نهایتش باید بشوری دیگه . مادر بودن همینه خانمی. بعدشم فکر نکنی دیگه پیش نمیاد که خودشو خیس کنه بعد از چندماه ممکن پس بده اونم بخاطر بازیگوشی . خانمی صبر پیشه کن


مرسی عزیزم بلاخره عزیزم ی موقعی نیازه اتفاقا متین خیلی خوب یاد گرفت اونروز نمیدونم چش شده بود که اینکارو کردوقتی هنوز شماره دو رو بهش یاد نداده بودم خودش بهم گفت بدون خرابکاری
بلاخره پیش میاد که ی بارم خودشونو خیس کنن
اتفاقا یک هفتس دیگه اصلا نمیبندمش نه شب نه زمانیکه بیرون میریم اتفاقا شبا زیرش تشک تعویضشو میندازم و یکبارم نصف شب میبرمش دستشویی خدا رو شکر فعلا همه چیز خوب بوده
ممنونم بابت راهنماییتون
آناهیتا مامانیه آرمیتا
20 شهریور 92 16:50
تبریک میگم دوستم پس شماهم مثل من راحت شدی البته یه کمم برای ماسخت ترمیشه هاولی خودشون راحتن دیگه


بله خدا رو شكر تموم شد و بچه ها راحت شدنو استرس ما شروع شد
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به متین طلا می باشد