متینمتین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

متین طلا

شيرين زبونياي عسلم

1392/6/13 23:53
نویسنده : مامان ساجده
1,357 بازدید
اشتراک گذاری

پسر قشنگم ماشاالله براي خودت مردي شدي انقدر حرف زدنتم كامل شده

كه قشنگ همه حرفاتو ميفهمن خيييييلي شيرين زبوني وقتي حرف ميزني

دوست دارم بخورمت انقدر با محبتي كه هر چي بگم بازم كمه هر روز صبح

 تا چشماي قشنگتو باز ميكني ميگي سلام مامان صبح بخير و ي بوس

خوشمزه نثارم ميكني ماچ

 

روزي صد بار مياي ميگي مامان دوست دارم عاشقتم

تو هم دوسم داري عاشقم استي منم بايد هر سري كه ميپرسي بهت

جواب بدم چون تا جوابتو ندم هي ميپرسي وقتي هم كار بدي ميكني

تا نگات ميكنم همچين خودتو لوس ميكني و بهم ميگي مامان عاشقتم

منم كه ديگه يادم ميره چيكار كردي

 

 اين چند وقت كه داشتم از پوشك ميگرفتمت ازت ميپرسيدم متين

جيش داري تو هم كه معمولا ميگي نه ازت ميپرسيدم مطمئني

تو هم ميگفتي مطمئنم بعد بهت ميگفتم مطمئن مطمئن تو هم خوشت

مياد هي ميگي مامان بپرس جيش داري من بگم مطئن مطئن

 

چند روز پيش داشتم نماز ميخوندم تا چادرمو

دراوردم اومدي سرم كرديو به بابا گفتي امير جون مامانو بِن عروس شده

انقدر بامزه ميگي بِن

چند وقت پیش داشتیم میرفتیم بیرون بهت گفتم متین بیا گفتی مامان من آرایش نکردم

ديروز داشتي ي چيزي برام تعريف ميكردي بعد ي

كلمه يادت رفت بهم گفتي مامان امسش چيه من كه مرده بودم از خنده خنده

 

تو مراسم ختم آقا جون بوديم هي صلوات ميفرستادن تو هم ياد گرفتي

و تو خونه براي خودت ميفرستي اللهم صل علي اُممد وآل اُممد

 

بعد از مراسم ختم آقا جون عموي پدر جون داشت باهات چاق سلامتي

ميكرد بهت گفت يادته اومدي خونمون بازي ميكردي تو هم با ي

لحن خيلي بامزه گفتي آره يادمه كچلم بودي خجالت

عاشق بغلی به قول خودت ببل وقتی میریم بیرون من واقعا خسته میشم

چون همش دوست داری بغل باشی منم هی بهت میگم متین جان دیگه تو

بزرگ شدی نباید بیای بغل خودت راه برو تو هم در جوابم میگی نه مامان من

نی نیم باید ببل تو باشم آخه من گناه دارم

خلاصه اینکه انقدر شیرین زبون شدی که حد نداره البته اینم بگم

این فقط نظر من نیست هر کسی تو رو میبینه وقتی حرف میزنی

میگن ماشاالله چقدر بامزست براش اسپند دود کنقلب

عاشقتم پسر شیرین زبونم

حالا بريم يكم سر شيطنتات البته اینم بگم خیلی شیطون

نیستی بعضی وقتا شیطنتت گل میکنه

جدیدا گوش شیطون کر بیشتر خودتو با اسباب بازیات سرگرم میکنی

دیگه کمتر بهم گیر میدی البته اینم میدونم که مقطعیه خیلی نمیتونم

دلمو خوش کنم

تازگیا یاد گرفتی اینجوری بیای روی کابینت بشینی

پسرم دیگه مستقل شدهزبان

امروز داشتی بازی میکردی یهو گفتی آی پام یهو بغض کردی

دیدم پات زخم شده داشتی از میز میرفتی بالا پات به شیشه میز خورد و اینطوری شد

قربون پسر صبورم برم که گریه نکرد 

امروز داشتی تلوزیون نگاه میکردی یهو دیدم این مدلی خوابیدی

امروز نشوندمت رو کابینت تا به کارام برسم سریع مجسمه رو بغل کردی

گفتی مامان ازمون عکس بنداز

اینم ی بوس آبدار که خستگیم درومد

قربون اون ادا و اصولت برم من که انقدر خودتو برام لوس میکنی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (31)

♥مامان آمیتیس♥
14 شهریور 92 0:18
آخی الهی بمیرم پات اینطوری زخم شده

حتما برای متین جون اسپند دود کنید


خدا نكنه خاله جون
چشششششم حتما
♥مامان آمیتیس♥
14 شهریور 92 0:20
ایشالا خدا آقا جونتو بیامرزه و جاشون تو بهشت باشه


ممنون عزيزم خدا رفتگان شما رو هم بيامرزه
مامان نوژاجونی
14 شهریور 92 1:04
هزارماشاله به پسر شیرین زبونمون.وای که وقتی کلمات وجملات رو درست و به موقع میگن آدم میخوادقورتشون بده .عکسات هم خیلی جالب بودند.بوس آبدارت به ماهم رسید وخواب شبانه رو از چشمام ربود متین طلا


قابل شما رو نداشت خاله جون
فاطمه(مامان متین)
14 شهریور 92 2:07
اخ بمیرم پای متین جون که دیدم خیلی ناراحت شدم من که مشتاق دیدار متین جون ومامان گلش شدم


مرسي عزيزم انشاالله روزي پيش بياد كه همديگرو ببينيم
ببوس گل پسرو
مریم(مامان آرینا)
14 شهریور 92 15:05
عزیزم چه وروجکی شدی شما من میگم آرینا شیطونه امیدوارم کردی متین کوچولوچقدرم شیرین زبون شدی عزیزم


خاله جون تو همه خونه ها هست اميدوار باش
مرسسسسي خاله جون
مامان بابای الیسا
15 شهریور 92 1:12
پسر شیرین زبون من کلی از گفتن یادمه کچل بودی خندیدم وای قربونت برم پاهای نازت چی شده عزیزم قربونت برم که بغض کردی خاله


مرسسسسي خاله جون
من كه از خجالت نميدونستم چيكار كنم آخه بنده خدا كاري كرده كم موييش نشون نده بچه منم رك
خدا نكنه خاله جون
مینا ( دلنوشته هایی برای دلبندم )
16 شهریور 92 9:10
قربون اون شیرین زبونیات برم من عزیزم دلم میخواد بخورمت
الهی بمیرم که پات اوف شده بود متین جون


خدا نكنه خاله جون
فاطمه
16 شهریور 92 16:04
الهییییییییی بمیرم برای پاش.
گریه نکرد؟ماشاالله به آقا پسرمون.
پسری دیگه نمیشه کاریش کرد.


خدا نكنه خاله جون
نه ماشاالله تو درد صبوره
بله ديگه
سمانه مامان ستایش
17 شهریور 92 1:28
قربون متین جون خجالتی عزیزم برم که کلی با شیرین زبونیاش خندیدمیادمه کچل بودی که خیییلی باحال بودساجده جون تو قرار بعدی با اجازه ت میخوام حسااابی متین جونو بچلونم انقدر حرفا و کارای بامزه شو دوست دارم
ای جااانم چه پاش بدجور زخم شدهخدا همه این وروجکای بازیگوشو حفظ کنه


مرسسسی خاله جون
سمانه جون همچین ضد حال زد به بنده خدا که من مردم از خجالت
عزیزم شما مختاری هر کاری دوست داری میتونی بکنی
انشاالله
مرجان مامان آران
17 شهریور 92 10:57
ای جانممممممم قربونت برم مهربونممممممم
نازییی چقدر با مزه حرف میزنییییییییییی

الهیییی پاش چه ناجور شده بودد
قربون عکسای خوشگلتتتتتتتت


خدا نکنه خاله جون
مرسسسسسی
ممنونم
مامان مهرزاد
17 شهریور 92 18:48
ساجده جان فوت پدربزرگت رو بهتون تسلیت میگم.خدا خانواده عزیزت رو برات حفظ کنه .
ماشالله خدا متین جونو براتون حفظش کنه . چقدر کاراش مثل مهرزادمه . خدابهش رحم کرد پاش اونجوری زخمی شد.


ممنون عزیزم خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه
خییییلی از بس وروجکن
خواهرفرناز
18 شهریور 92 0:15
متین تو هم اره
وای خاله جون مواظب خودت باش
وای پات چرا این طوری شده
الان خاله غش میکنم
قربون خوابیدنت برم


خاله جون مگه چیم از بچه های دیگه کمتره بله منم آره
خدا نکنه خاله جون
mamane m@ni
18 شهریور 92 1:27
از دست تو متین بنده خدا فکر نکنم دیگه به خودش اجازه بده با بچه ایی احوالپرسی کنه و ازش سوالای سخت سخت بپرسه
خاله جون آخه شما وروجکا چرا همش می خواین از در و دیوار خونه بالا برید تا بدنتون اینطوری زخم شه
یه چیزی که برام جالب بود اینه که مانی هم چند روزه همین حرکت رو با لباسشویی می زنه البته هنوز تو مرحله ی اولشه تا به حال که نتونسته بره رو کابینت راستش اصلا فکرشم نمی کردم کار به اینجا ها بکشه ولی وقتی عکسای متین رو دیدم تازه فهمیدم قراره چی بشه
خدا به داد ما مامانا برسه


دقیقا همینطوره بنده خدا ی کاری کرده کم موییش نشون نده ولی فکرشم نمیکرد متین انقدر سرتق باشه دستشو رو کنه
عزیزم مانی هم یاد میگیره کلا بچه ها سخرهنوردای خوبی هستند
مامان ندا
18 شهریور 92 9:56
فدات بشم اینقدر شیرین زبون شدی
اخـــــــــــــــــــــــــی خاله فدا بشه تو اوف نشی
ساجده جون جای شما بودم این پسملو میـــــــــــــــخوردمش


خدا نکنه خاله جون انشاالله همیشه سلامت باشی
واقعا شیرینه فقط روزی هزار بار بوسش میکنم و میچلونمش
مامان امیـــــرعلی (پســـرکــــــ شیطـــون)
19 شهریور 92 0:45
الهی بمیـــــــــــــــــرم برای خراش پاااااااااااااااش ...
قربون بوس کردنتـــــــــ عزیزدل خاله ...
مامانی جمعه میایی نمایشگاه ؟؟؟؟



خدا نکنه عزیزم
زینب جون فکر نمیکنم چون همسری این چند وقت حسابی سرش شلوغه
بهتون خوش بگذره
سپید مامان علی
19 شهریور 92 8:00
وای خدای من چقدر خرف زدناش و کاراش شیرینه... عاشق عکس آخریت شدم... خیلی عزیزی خوشگلم


مرسسسسی خاله جون
شما هم همینطور
مامان برديا
19 شهریور 92 10:03
پسرمون حسابي شيرين زبون شده و مرد سخره نورد خوبي هم ميشه انشاا...


ممنون خاله جون
انشاالله
مریم
19 شهریور 92 19:26
سلام
وبلاگ قشنگی دارین
خوشحال میشم به ما هم سربزنید
منتظرحضورگرم تون هستم


ممنون عزیزم
چشم حتما
امیر علی شیرین گندمگ
20 شهریور 92 1:23
وای عزیز دلم چقدر دلم براتون تنگ شده هزار تا بوس برای قند عسلم


مرسسسسی عزیزم
مهرنوش مامان مهزیار
20 شهریور 92 7:59
عزیزم چقدرم زخم های اینجوری میسوزه جاش.
خانمی واقعا براش اسفند دود کن. لذت ببر از لحظات شیرین کودکیش


چشششششم حتما
آناهیتا مامانیه آرمیتا
20 شهریور 92 16:48
چقدربامزه میره بالا این شیطون بلاوای خداچقدرم بدجورزخم شده پات خاله آفرین که چیزی نگفتی پسرشجاعمیبوسمت خاله


ممنونم خاله جون
آرميتا جونو ببوسش
مامان ارشیا
21 شهریور 92 0:33
ای جونم داشتم شیرین زبونیات میخوندم و به قول پسر خودم کیف میکردم وقتی رسیدم به خراشیدگی پات خیلی ناراحت شدم عزیز دلم مراقب خودت باش از بس شما بچه ها نازین و شیرین زبون که.......


ممنون خاله جون
چشششششم حتما
مامان حسام كوچولو
22 شهریور 92 17:22
قربون اين شيرين زبونيات خوشگله
آخي پاشو ببين چشمت كردن عسل


مرسی خاله جون
مامان آیسو آیسا
22 شهریور 92 18:27
وای عزیزم متین جووونم قربون شیرین زبووونیت
وای پای گل پسری بد جوووری زخم شده
میبوسمش هزار تا


مرسی خاله جون
خدا رو شکر الان بهتره
ممنونم
مامان ندا
23 شهریور 92 11:08
چه شیرین زبون وبلا شدی عزیز خاله دوست دارم بخورمت
الهی بمیرم که اوف شدی شیطون بلا


مرسی خاله جون
خدا نکنه
علامه کوچولو
23 شهریور 92 15:48
وااااااااااای کلی داشتم بابت شیرین زبونی و خوشمزگیهاش قربون صدقه میرفتم که خراش پاشو دیدم
الااااااااااااهی الان جطوره؟خیلی باید مواظب این کوچولوها مخصوصا از نوع پسرش باشیم
قربون متین ناز و دوست داشتنی م بشم
خصوصی


مرسسسی خاله جون خدا رو شکر الان بهتره
دقیقا باهات موافقم
خدا نکنه خاله جون
ممنون دوستم
بهاره مامان ونداد♥
23 شهریور 92 17:31
اخی عسیسم چقدر شیرین زبونی ساجده جون هر چی میخوندم یا عکس نگاه میکردم همش یاد ونداد میافتم متین زورگو هم هست؟ اگه هست که دیگه کپی پیست ونداد


مرسسسي خاله جون
بهاره جون تمام كار اين ورجكا مثل همه بعضي وقتا زورگو میشه
مامان مهراد
24 شهریور 92 12:37
ای جان شیرزبونیت رو قربون.
هی وای من این چه جور بالا رفتنه پسر مواظب باش مامان ساجده.
قربونت برم که انقدر صبوری با این خراش بزرگ که فقط ی کم بغض نمی کنند.
مامان ساجده دو تا بوس از دو تا لپش از طرف من می کنی هااا


همون يكبار موفق شدم برم تا ميام برم مامانم ميگه متين نرو خطرناكه
چششششششششم حتما
الی مامی آراد
25 شهریور 92 12:23
ماشالله چقدر شیطون بلا شدی چه طوری میره بالا الهی بگردمت پای خوشگلت اینجوری شده


مرسی خاله جون خدا نکنه خاله جون
قالبهای کودک من با عکس های کودک شما
28 شهریور 92 16:18
عووووووووووووووووووووووووی دردم گرفت


خاله جون گريه نكن دلم ميسوزه
َشیرین بانو مامان موژان و علی
11 مهر 92 1:01
سلام من خیلی خیلی از وبلاگ شما خوشم میاد متین جون خیلی شیرین زبون شده . شما هم به وب ما سربزنید


ممنونم از حضورتون شما لطف داريد
عزيزم وب شما برام باز نميشه اگه لطف كنيد و آدرس وبتونو درست كنيد ممنون ميشم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به متین طلا می باشد