گل پسر شیرین زبونم
عزیز دلم
هر چقدر از شیرین زبونیات برات بنویسم بازم کمه انقدر این
چند وقت جیگر شدی که حد نداره
چند روز پیش من حالم خیلی بد بود اومدی بهم گفتی مامان اولی
( مامان خوبی)
منم بهت گفتم نه مامان جان حالم بده بزار ی کمی بخوابم خوب شم
تو هم سریع منو بوس کردیو گفتی مامانی اوب شدی (خوب شدی)
قربون اون دل مهربونت بشم من
ی شب موقع خواب بهت گفتم متین جون شب بخیر برام خیلی جالب بود
که تو در جوابم گفتی (مامان من بلد نیست تو بلدی) قربونت برم
موندم که این حرفهای قلنبه رو تو از کی یاد گرفتی حالا این حرفت
شده سوژه هر شب من و تو من به تو میگم شب بخیر تو هم
بعضی وقتها میگی بب ببیر (شب بخیر ) اغلب اوقاتم میگی
من بلد نیست
امروز داشتم طی میکشیدم حالم بد شد نشستم تو هم سریع اومدی
طی رو ازم گرفتی گفتی مامان بشین تو خسته ای مریضی
چند وقته که به من میگی بوپولو ( توپولو) تا هر کسی هم منو
میبینه واقعا خندش میگیره چون تنها چیزی که ندارم همون
به قول تو بوپولو بودنه
توی روز خیلی آب میخوری برای همین من برات توی یخچال پایین آب گذاشتم
تا هر وقت خواستی خودت بتونی برداری بیشتر وقتا تا میگی
آب میگم برو بیار بهت بدم سریع میری میاری ولی امان از موقعی
که تنبلیت بگیره میگی مامان من خستس تو بیار
تو این چند روز بعضی وقتها برای خوردن داروهات ادا در میوردیو نمیخوردی
من چند دفعه گفتم متینم دکتر داده بخور زودی خوب شی
تو هم از اون موقع تا هر شربتی بیارم چه ویتامینات باشه چه
شربتهای دیگه خودت سریع میگی مامان دکتر داده و میخوری
تازگیا یاد گرفتی تا هر چی میخوری میگی مامان مرسی مخصوصا
زمانیکه غذا میخوری تا تموم میشه میگی مامان مرسی
عاشق اون مرسی گفتنتم از بس که با ناز میگی
اگه بخوام همرو برات بنویسم کلی میشه برای همین اونایی رو که خیلی
بامزه میگی نوشتم تا وقتی بزرگ شدی و خوندی خودتم لذت ببری