یه اتفاق جالب
عسلم
چند وقت پیش تو وبلاگ آرمیتا جون ی پستی بود که آنا جون عروسک آرمیتا
عسلی رو انداخته بود تو ماشین تا بشورتش آرمیتا هم با دیدن عروسکش
گریه کرده بودبرام خیلی جالب بود گفتم چقدر دخملمون مهربونه که
با دیدن عروسکش تو ماشین اینجوری گریه میکنه حالا بعد از چند وقت برای
گل پسر خودمم همین اتفاق افتاد دیشب که داشتم اتاقت رو جمع میکردم
دیدم رو عروسکت آب آلبالو ریختی منم انداختمش تو ماشین لباسشویی
صبح که ماشین رو روشن کردم وقتی داشت میشست یهو چشمت افتاد
به ماشین و زدی زیر گریه و میگفتی مامان نشور ببعی رو منم چون برام
جالب بود که گل پسرم انقدر با محبته دقیقا مثل آنا جون شکار لحظه کردم
و ازت عکس انداختم قربونت برم که اینجا داری ببعیت رو بهم نشون میدی
همش میگی مامان ببعی منو نشور
الهی بمیرم که اینجوری داری گریه میکنی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی