ی مهمونی خوب خونه دوست جونت بنیتا
متینم دیروز خونه یکی از دوست جونامون دعوت بودیم خونه بنیتا جوون
دست سحر جوون درد نکنه خیییلی زحمت کشیدن
دیروز با خاله نرگس ساعت 15:45 قرار داشتیم قرار بود که بریم دنبالشونو
با هم بریم بهت گفتم تو ماشین بخواب تا برسیم خدا رو شکر یک ساعتی
رو که تو راه بودیم خوابیدی چون اگر نمیخوابیدی فاجعه ای بود برای خودش
اولشم رسیدیم چون تازه از خواب بلند شده بودی خیلی حوصله نداشتی
ولی کم کم یخت باز شد البته کلا خوب بودیو اذیتم نکردی خدا رو شکر
به غیر از ی جا که با بنیتا دعواتون شد و برخورد فیزیکی کردین
که بعد از یکمی گریه کردنو تذکر دادن من به تو همه چیز به خوبیو
خوشی تموم شد
سحر جووون هم از شما هم از خواهرای گلت ممنون بابت
همه زحماتی که بهتون دادیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی