دیدار دوست جونیای وبلاگی
عزیزم
تاریخ 1391.11.05 یه روز به یاد موندنی شد
خاله نرگس با چند تا از دوست جونامون قرار گذاشته بود که بریم سالن بازی توت فرنگی
که معروف به پارک آرمیتا جونی
قرار شد که بریم هم یه دیداری با مامان فرشته کوچولوهامون داشته باشیم هم شما وروجکا
با هم بازی کنید
این شد که بابایی منو شما رو ساعت 2 برد خونه خاله نرگس چون ساعت 3 قرارمون تو
پاساژ دنیای نور بود
منم کلی استرس داشتم چون به هر حال اولین دیدار با دوستای مجازیمون بود یه جورایی
دل تو دلم نبود
تقریبا ساعت 3.30 رسیدیم چون هم به ما خیلی دور بود هم کلی تو ترافیک بودیم
وقتی رسیدیم همگی تازه رسیده بودن
با اینکه همدیگرو برای بار اول میدیدیم اصلا حس غریبی نداشتم مثل این بود که مدتهاست
همدیگرو میشناسیم
این خوشگل خانم آوا جونه که از اول تا آخر با کش سرش مشکل داشت
تو دیدی افتاده رو زمین برداشتی بهش میگفتی نی نی بیا
عاشق توپی تا میری توش همچنین شنا میکنی هر کی ندونه فکر میکنه چه خبره
از این ماشینه خیلی خوشت اومده بود آرمیتا جونم به دنبال تو که بزاری سوار شه تو هم که کوتا بیا نبودی
طفلکی آرمیتا جون دید اصرار بی فایدست به این شکل شروع کرد بازی کردن
اینم عشقم
این عکستون خیلی جالبه هر کدومتون مشغوله یه بازی هستید
اینم مامانا
اینم هدیه خاله آناهیتا هستش که زحمت کشیدو به شما کوچولوها داد
مرسی خاله جون
امیدوارم که همیشه لباتون خندون باشه و دوستیهاتون همیشگی