شیرین زبونیهای گل پسری
شيرين زبونم اين روزا انقدر بي حوصله شدم كه نگو تنها چيزي كه ميتونه
حال و هوامو عوض كنه اين زبون شيرين تو هستش اين روزا واقعا شيرين
تر از قبل شدي نيمه دوم سال واقعا بده با اينكه هم خودم هم تو نيمه
دومي هستيم ولي اصلا دوسش ندارم چون خييييلي دلگيره زياد
نميتونيم بيرون بريم چون هم زود تاريك ميشه هم ميترسم مريض
بشي چون خودمم موندم كه چي تنت كنم حالا بگذريم بريم سر
حرفاي قلنبه سلنبت بعضي وقتا ي حرفايي ميزني كه هر كي ندونه
فكر ميكنه من بهت ياد ميدم
چند وقت پيش خونه مامان فلور بوديم مژگان جون خاله بابا از حياط تو
رو صدا كرد سريع از بالكن اومدي تو گفتي نميخوام جوابشو بدم فقط
جواب مامان فلورمو ميدم گفتم چرا جوابشو نميدي گفتي آخه دوسش ندارم
جمعه رفتيم خونه مامان فلوراينا شبش با زندايي قرار شد شنبه صبح بريم
براتون خريد كنيم شبش اونجا مونديم تا صبح منو زندايي بريم خريد تو
رو نميخواستم ببرم وقتي داشتم ميرفتم بهت گفتم متين جان من برم
برات خريد كنم لباساي خوشگل بخرم اومدي با بغض بهم گفتي مامان
منم ببر دلم برات تنگ ميشه قربون پسر با محبتم بشم
چند روز پيش ميخواستم نماز بخونم اومدي بهم گفتي مامان فدات
شم نمازتو خوندي خمير بازيامو بده منو ميگي
توي روز هزار بار ميگي مامان من تا ميگم جانم سريع ميگي عزيزم
عاشقتم خيلي دوست دارم تو هم دوسم داري ي وقتايي انقدر تو
روز ازم ميپرسي كه ديگه كلافه ميشم
چند وقت پيش گازمونو داشتيم تفكيك ميكرديم مامور اومد گازمونو
قطع كرد تا آقاهه رفت گفتي مامان آقايي گازمونو برد گفتم بله گفتي
خاك بر سرم من هم خندم گرفته بود هم مونده بودم كه تو از كي ياد گرفتي
ي اخلاق خييييلي بدی كه داری اینه که تا وقتی من بیام با کسی
صحبت کنم سریع شروع میکنی باهام حرف زدن هر چی هم بهت میگم
پسرم دارم صحبت میکنم میگی با من حرف بزن ی جورایی دوست
داری جلب توجه کنی که تمام حواسم فقط به تو باشه موندم که چجوری
از سرت بندازم
خیلی حواست به وسایل منه کافیه کسی گوشیم یا لوازم شخصی منو
برداره ی آبرو ریزی میکنی که نگو همش داد میزنی میگه مال مامانمه
تا ده بلدی بشمری انقدر بامزه میگی حرف (ه) رو نمیتونی درست
تلفظ کنی به هفت و هشت میگی (خفت -خشت) به پدر جونم
میگی باباجون خادی(هادی)
خیلی قُدی اگه با کسی لج کنی دیگه محاله باهاش خوب بشی
هر چیم بهت میگم بد گوشت بدهکار نیست باز کار خودتو میکنی
ماشاالله حافظه بلند مدتت خیلی خوبه ی چیزایی یادت میمونه
که همه میگن ماشاالله چه خوب یادش مونده مثلا خاطره هایی
رو تعریف میکنی که برای تقریبا دو سالگیته
خیلی حرفای بامزه میزنی که خیلیاش یادم نیست فقط اینو
بدون که واقعا عاشقتم و بدون تو زندگی برام هیچ رنگ و بویی نداره
كلماتي كه خيلي بامزه میگی:
شيبن شكم
ارم اُنجه کرم کنجد
خفت و خشت هفت و هشت
آفترین آفرین
بخرخون بچرخون
عبق عقب
اینم ی سری از عکسهات
ي روزبا هم رفته بودیم بيرون اين ني ني محبوبتم همراهت بود دیدم
وایسادی دستت به لباسته گفتم چیه متین لباست اذیتت میکنه
گفتی نه دارم به نی نی شیر میدم
اینم ی روز که از خواب بلند شدی حوس شیرینی کردیو منم اطاعت امر
کردم که تو هم کلی خوشت اومده بود
عاشق این ژست گرفتنتم تا بهت میگم بخند خودتو این شکلی میکنی
از آفتاب بیزاری ی روز که بیرون رفته بودیم آفتاب رو سرت بود کلاهتو اینجوری کردی تا اذیت نشی
برای این کارات بود که برات عینک دودی خریدم تا دیگه اذیت نشی
اینم ژست جدیدت
عاشق خمیر بازی هستی ساعتها میشینی بازی میکنی البته منم باید کنارت باشم
داری اینجا کارتون مورد علاقتو نگاه میکنی (پت و مت)
عاشقتم وروجک