سی و چهارمین ماهگرد
قربون پسر دو سال و ده ماهم بشم که ماشاالله برای خودت آقایی شدی
روز به روز عاشق تر میشم واقعا شیرینی هر روز حرفای جدید و شیرین
زبونیای بیشترو جدید تر
چند روز پیش داشتم باهات بازی میکردم یکدفعه با خنده بهم گفتی
مامان خدا تو رو نتشه (نکشه) من که مرده بودم از خنده ماشاالله
هر حرفی بشنوی رو هوا میزنی و بعدا به خودمون تحویل میدی
داشت تو تلوزیون دلفینا رو نشون میداد پرسیدی مامان چیه
گفتم دلفین خیلی بامزه گفتی چه دفلینایی میخوام ببلشون کنم
چند وقت پیش که رفته بودیم مشهد از اونجا فلفل خریدیم بابا
بهت گفت اگه هر کی حرف بد بزنه تو دهنش فلفل میریزیم
حالا این فلفل شده ی معضل تا بنده خدا بابا ی حرفی بزنه
سریع میری فلفلو میاری میگی مامان تو دهنش بریز زمونه
عوض شده پسر پدرو تربیت میکنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی