شب یلدا + عکس های متفرقه
شب یلدا + عکس های متفرقه متین جونم امسال شب یلدا خانواده خودمو بابایی رو دعوت
کردم که همگی دور هم جمع باشیم در ضمن تولد پدر جونم بود
ی دلیل دیگشم این بود که تا سه هفته دیگه قراره خانواده عمه
برای اقامت برن کانادا گفتم که بهتره تو این شب همگی دور هم جمع
بشیم خدا رو شکر که شب خوبی بود
فقط متاسفانه نشد که درست ازتون عکس بندازم چون خییییلی
سرم شلوغ بود فقط چند تا برای یادگاری برات میزارم
با رونیکا مشغول بازی بودی
عاشق بغل کردنشی
اینجام دستاتو باز کرده بودی که رونیکا بیاد بغلت
عاشق این لگوهاتی
اینم از شب یلدامون که خدا رو شکر خوش گذشت
حالا ی سری از عکس های متفرقه آذر:
قربون اون ژست قشنگت
یکسره گوشیم دستته داری بازی میکنی دیگه
دست یافتن به گوشیم شده برام ی رویا
عاشق پشمکی
اینجام میگفتی مامان بیبیل دارم (سیبیل)
چند روز پیش تو اتاقمون چند تا مورچه دیدی کلی داشتی
قربون صدقشون میرفتی
خدا رو شکر چند وقته یکمی شیر میخوری البته فقط طعم دار
جدیدا یکمی شیرو گرم میکنم و پودر کاکائو میریزم تو هم خوشت میادو میخوری
عاشقتم عشقم
پست یلدایی ما هم آماده دیدن و خوندن
چشششم حتما
میبوسم متین جون عاشق پشمک و شیر کاکائو ومورچه رو
بیبیل 
