خدا جونم ممنونم ازت
متين مامان عشقم از خدا ممنونم بابت اين همه لطفش
از اينكه اين همه هوامونو داره ولي ما هميشه ازش غافليم
با اتفاقي كه ديروز برامون افتاد همش خدا رو شكر ميكنم كه
براي تو اتفاقي نيفتادو سالمي قضيه از اين قرار بود كه ديروز صبح
مثل هر روز منو تو تو اتاقت خواب بوديم چون چند وقتيه كه ميخوام
جاتو عوض كنم دقيقا از سه سالگيت براي همين تو اتاق تو ميخوابيم
اتاقت طرف خيابونه زير خونمونم مغازه تعميرات مبل هستش هر روز
صبح من با صداي باز كردن كركره هاي مغازش بيدار ميشم ولي
نميدونم چرا ديروز خيلي هوشيار نبودم فقط ي لحظه شنيدم كه پايين
داد ميزنه ميگه آتيش اولش خيلي جدي نگرفتم نميدونم واقعا چرا ولي
يك آن ديدم نه انگار خييييلي جديه داره داد ميزنه ميگه آتيش داشت به
آتش نشاني خبر ميداد مثل برق از جام پريدم دودي بود كه تو اتاقت ميومد
صداي شكستن شيشه هاي اتاقت هنوز تو گوشمه تو هم خواب بودي
سريع بغلت كردم ولي تمام تنم ميلرزيد تنها كاري كه كردم سريع زنگ
زدم١٢٥ گفت كه دارن ميان منم سريع لباس تنم كردمو دوييديم طرف
خيابون تمام همسايه هامون ريختن بيرون منم گريه ميكردم ميگفتم
بدبخت شدم خونمون سوخت همون موقع بود كه آتش نشاني رسيدو
سريع خاموش كردن بعدش چون ما طبقه اول بوديم گفت كه بريم ببينيم
اتفاقي نيفتاده باشه وقتي اومد ديد گفت خدا خيلي بهتون رحم كرد اگه ٣٠
ثانيه ديرتر آتيش خاموش ميشد خونه مام آتيش ميگرفت چون حريق به
كاغذ ديواري اتاقت رسيده بود تمام پرده و ديوارو سقف سياه بود من همش
خدا رو شكر ميكردم كه برامون اتفاقي نيفتاده چون دودش وحشتناك بود اگر
خداي نكرده دودش تو ريه هات پر ميشدو .....من ميمردم ولي بازم خدا رو
شكر كه همچين اتفاقي ختم به خير شد
خدا جوووونم ممنونم ازت