شیرین زبونیهای گل پسری
عسلم هر چقدر از شیطنتات و شیرین زبونیات بگم کم گفتم
واقعا داری روز به روز شیرین زبونتر میشی انقدر شیرین که دوست دارم
درسته بخورمت
چند روز پیش رفته بودیم خونه مامان فلور تا میریم اونجا سریع
از پوست خودت در میای و کلی شیطنت میکنی کلی با مامان فلور
کشتی گرفتی و بازی کردی ظهرم مامانی بردت روی تخت و برات قصه
میگفت تا تو بخوابی منم که نا امید به مامانی گفتم بیخود تلاش نکن
متین وقتی شما ها رو میبینه فقط دوست داره شیطنت کنه و حاضر
نیست بخوابه ولی از اونجایی که واقعا اونجا انرژیت حسابی تخلیه
میشه دیدم هی داری خمیازه میکشی به مامانی گفتم چشماتو
ببند متین ببینه ما خوابیم خودش میخوابه بعد بلند شدی و گفتی
گرمه و بالشت رو برداشتی رفتی رو زمین جلوی آینه هی شکلک
در میوردی منم هرز گاهی نگات میکردم دیدم داری برای خودت
بازی میکنی بعد از چند دقیقه دیدم هیچ صدایی ازت نمیاد
با مامانی بلند شدیم و با این صحنه روبرو شدیم
وای که چقدر برامون جالب بود
قربونت برم که مثل فرشته ها لالا کردی
حالا بریم سر شیرین زبونیات
چند روز پیش داشتم میشستمت بهم گفتی مامان داجده
ناخنم پاره شده منکه مرده بودم از خنده بهت گفتم
کو مامان گفتی اینا دیدم ی برنج خشک شده رو پات بود
فکر کرده بودی ناخنت پاره شده (ناخن شکسته رو میگه پاره شده)
وقتی میریم بیرون لطف میکنی ی دو قدمی رو راه میای
بعد میگی مامان ببلم کم (بغل) من بهت میگم مامان یکمی
راه بیا در جوابم میگی مامان هندوره (هندوانه) خوردم پام خستس
نمیتونم راه بیام آخه قربونت برم هندوانه خوردن چه ربطی به خستگی
پا داره
چند وقت پیش با هم رفتیم تا یکمی خرید کنم سوپر مارکت در خونمون
اسم صاحبش عباس آقاست تو این اسمو زیاد شنیدی تا رفتیم تو
با دست اشاره کردی گفتی مامان این آقاهه عباسه منکه داشتم
از خجالت میمردم ولی خوشبختانه خودت حرفتو اصلاح کردی گفتی
عباس آقاهه بنده خدا به خاطر اینکه من بیشتر خجالت نکشم اصلا به روم
نیورد
امروز بهم گفتی مامان بریم خونه مامان فلور گفتم باشه فردا میریم
تو هم سریع گفتی فردا نه صبح بریم
ی قمقه تو یخچال برات گذاشتم که هر وقت آب میخوای خودت برداری
بخوری اونروز بهت آب دادم خوردی گفتم برو بزار یخچال گفتی
مامان تو برو بزار یخچال آبم گرم شه بعدا بخورم قربونت برم
که هنوز کاربرد یخچال و نمیدونی
خلاصه اینکه خیلی جیگر شدی عششششقم