خدا جونم ممنونم ازت
متين مامان عشقم از خدا ممنونم بابت اين همه لطفش از اينكه اين همه هوامونو داره ولي ما هميشه ازش غافليم با اتفاقي كه ديروز برامون افتاد همش خدا رو شكر ميكنم كه براي تو اتفاقي نيفتادو سالمي قضيه از اين قرار بود كه ديروز صبح مثل هر روز منو تو تو اتاقت خواب بوديم چون چند وقتيه كه ميخوام جاتو عوض كنم دقيقا از سه سالگيت براي همين تو اتاق تو ميخوابيم اتاقت طرف خيابونه زير خونمونم مغازه تعميرات مبل هستش هر روز صبح من با صداي باز كردن كركره هاي مغازش بيدار ميشم ولي نميدونم چرا ديروز خيلي هوشيار نبودم فقط ي لحظه شنيدم كه پايين داد ميزنه ميگه آتيش اولش خيلي جدي نگرفتم نميدونم واقعا چرا ولي يك آن دي...
نویسنده :
مامان ساجده
23:14